- جان دارو
- آنتی بیوتیک
معنی جان دارو - جستجوی لغت در جدول جو
- جان دارو
- تریاقی که حفظ جان کند و زندگی بخشد نوش دارو، تریاک افیون
- جان دارو
- دارویی که حفظ جان کند و زندگی دوباره ببخشد، نوش دارو، تریاق، پادزهر، داروی ضدزهر،
برای مثال جان نالان را به داروخانۀ گردون مبر / کز کفش جان داروی بی سم نخواهی یافتن ، ازبین برندۀ ناراحتی،(خاقانی - ۳۶۱) برای مثال ای سخنت مهر زبان های ما / بوی تو جان داروی جان های ما (نظامی۱ - ۱۱)
- جان دارو
- نوشدارو، داروی جان بخش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زنده، موجود زنده، قادر، توانا
پشتیبانی کرانجیگری
عمل جانب دار طرفداری مدد کاری حمایت
حمایت کننده امداد کننده طرفدار
جایی از پیش سرکه در کودکی نرم و جهنده باشد یافوخ
قبض روح شدن، جان سپردن
دارویی که از همه داروها سودمند تر باشد بهترین دارو عالیترین دوا: شاه دارو بود شراب بلی زو چو بر حد اعتدال خوری. (جوامع الحکایات)، شراب باده
خداوند، دارندۀ جهان، نگهبان جهان، کنایه از قدرتمند، پادشاه عادل و عاقل که مملکت خود را خوب اداره کند
پادشاهی، مربوط به پادشاه، در علوم سیاسی سلطنتی، سمت پادشاه، شاهی، سلطنت
سنگهای صفراوی تولید شده در کیسه زهره گاو را گویند و آن در طب قدیم مخلوط با انزروت جهت تقویت عمومی و چاق شدن باشخاص ضعیف خورانیده میشد سنگ صفراوی گاو سنگ زهره گاو زهره گاو اندرزا جاوزین گاو زهره حجرالبقر
گیاهی است علفیو یکساله از تیره لبدیسان (نعناعیان) که ارتفاعش بین 20 تا 50 سانتیمتر است و در مناطق بحرالرومی و ایران بحات وحشی میروید. برای این گیاه اثر مدر در کتب دارویی ذکر شده است صنوبر الارض زرعا عرصف کرفشا جوده کمفطوس. کمافیطوس کماشیتوس یرسروسی ککرونده صنوبر کاذب خمافیطوس یرچامی قمفطش قمفطیس عرسف خمابیطوس خامانیطس تخم کرفس رومی جانت قبطه خامافیطس کمابیطوس
نان داشتن، فراهم بودن اسباب معاش
طرفداری، حمایت
حمایت، طرف داری
طرفدار، حمایت کننده
بهترین دارو، دارویی که از همۀ داروها بهتر و سودمندتر باشد، برای مثال شاه دارو بود شراب، ولی / زو چو بر حد اعتدال خوری (؟- مجمع الفرس - شاه دارو) ، شراب
Partisanship
приверженность
Parteilichkeit
партійність
stronniczość
partidarismo
faziosità
partidismo
esprit de parti
partijdigheid
การลำเอียงทางพรรค
keberpihakan